loading...
پاسارگاد ما || مرجع تاریخ ایران و جهان باستان
آخرین ارسال های انجمن
محمد امین بازدید : 299 دوشنبه 18 دی 1391 نظرات (0)
واژگان زبان پارسي
 
 
آبخُست «» جزيره
آتشدان «» منقل
آخشيج «» ضد ، متضاد 
آدميگري «» انسانيت
آدينه «» حمعه
آراستن «» زينت دادن
آرايه «» زيور آلات
آزرم «» شرف
آسمانه «» سقف
آغازيدن«» شروع كردن
آفَرنده «» خالق
آكمند  «» معيوب
آگاه «» مطلع
آگاهانيدن «»  مطلع كردن
آمرزش «» عفو
آمرزگار «» عفو كننده
آميغ «» حقيقت
آميغ پژوهي «»حقيقت طلبي
آوازه «» شهرت ، معروفيت
آهنگ «» قصد ، اراده
آيفت «» حاجت ، نياز
آيين «» شريعت ، سنت
ابزار «» وسيله  ، آلت
ابزار سازي «» صنعت
ارج «» قدر ، اهميت
ارجدار «» باقدر ، با اهميت 
ارج شناسي «» قدر شناسي
ارزش «» قدر و قيمت
اُزانا «» مالك
اُزانش «» مالكيت
اُزانيدن «» مالك شدن ، تملك
اُستُردُن «» پاك كردن
استوار «» محكم
اكنون «» حال ، حاضر
انبوه «» جمع كثير ، عده بسيار
انجاميدن «» تمام كردن
اندازه داري «» اقتصادي
اندام «» عضو بدن يا موسسه
اندرز «» نصيحت
انديشه «» فكر ، تفكر 
انگار «» فرض ، تصور 
انگاره «» فرضيه
انگاشتن «» فرض كردن ، تصور كردن
انگبين  «» عسل
انگيزش «» تحريك
انگيزه «» محرك ، باعث
انگيختن «» باعث شدن
باختر «» شمال
باده «» مشروب
باده خوار «» ميگسار
بارده «» حاصلخيز
باري «» اقلا ، لااقل ( در زبان پاك بمعني « بهر حجت » معني نمي دهد
باريك بين «» دقيق
باريك بيني  «» دقت
باز ايستادن «» خودداري كردن ، امتناع كردن
بازبسته «» منوط ، به شرط
بازتاب «» انعكاس نور
بازداشتن «» مانع شدن
بازگشت «» مراجعت
بازگشتن «» مراجعت كردن
بازگفتن «» نقل كردن
بازنمودن «» بيان كردن
بازنوشتن «» پاكنويس كردن
باستان «» قديم
باشا «» حاضر ، موجود
باشندگان «» موجودات ، حاضران
باشنده «» موجود ، حاضر
باستان «» قديم
بامداد «» صبح
باور «» عقيده
باهماد «» جمعيت ، حزب
باهمي «» اتحاد
باهميدن «» متحد شدن
بايا «» وظيفه ، واجب
بايستن «» واجب بودن
بدخواه «» خائن ، داراي سوء نيت
بدرود «» خداحافظي ، به سلامت
بد فهمي «» سوء تفاهم
بد گماني «» سوء ظن
بديده گرفتن  «» در نظر گرفتن
برآشفتن «» تغيير كردن
براست داشتن «» تصديق كردن
بر تافتن «» تحمل كردن
بردبار «» صبور
بركناري «» عزل ، خلع
بزه «» جرم ، گناه
بزهكار «» مجرم
بسامان «» منظم
بسنده «» كافي
بسنده كردن «» اكتفا
بسيج «» تدارك ، تهيه
بلهوس «» هوسباز
بمزد دادن «» كرايه دادن
بمزد گرفتن «» كرايه كردن
بند واژه «» حرف ( اصطلاح دستوري )
بنياد «» اساس
بنيك داشتن «» تحسين كردن
بوارونه «» بر عكس
بويژه «» مخصوصا" ، بخصوص
بها «» قيمت
بهبود «» شفا ( بهبودي غلط است )
بهر «» براي
بهره «» نصيب
بي آك زي «» بي عيب زندگي كن ( در پاسخ پاك زي گفته شود )
بي بهره «» بي نصيب
بيپا «» بي اساس
بي درنگ «» بلافاصله
بيزاري «» طلاق
بيشينه «» حداكثر ، ماكزيمم
بيفرهنگ «» بي ادب
بيكبار «» بكلي
بيگمان «» بيقين ، مطمئنا"
بيم «» خوف ، ترس
بيناك «» آنچه بينند
بينش «» بصيرت
بينشمند «» بصير
بيوسان «» منتظر
بيهوده «» بي نتيجه
بي يكسو «» بي طرف
بي يكسويانه «» بي طرفانه
بي يكسويي «» بي طرفي
پابستگي «» تقييد ، قيد
پابسته «» مقيد
پاد «» پيشوند به معني ضد و برابر يكچيز مانند پادزهر
پاد آواز «» انعكاس صوت
پادرزم «» حمله متقابل ، پاتك
پاد كار «» عكس العمل
پارد «» ماده ، متريال
پارديگري «» ماديگري ، ماترياليسيم
پاسخده «» مسئول
پاسخدهي «» مسئوليت
پاسدارانه «» محترمانه ، با رعايت احترام
پافه «» اجازه
پافيدن «» اجاره كردن
پاك زي «» به جاي سلام گفته ميشود
پايگاه «» مرتبه ،مقام
پايندان «» ضامن ، كفيل
پاينديدن «» ضمانت كردن
پايه «» قائده
پديد آوردن «» ايجاد كردن
پراكندن «» منتشر كردن ، شايع كردن
پرده داري «» حجاب
پرستش «» خدمت
پرستيدن «» خدمت كردن
پرگ «» ( بر وزن برگ ) اجازه ، اذن
پژوهش «» تحقيق
پژوهنده «» محقق
پژوهيدن «» تحقيق
پسادست «» نسيه ( آخشيج دستادست )
پسرفت «» تنزل ( آخشيج پيشرفت )
پسين «» موخر گذشته نزديك ( آخشيج پيشين )
پسينيان «» موخرين ( آخشيج پيشينيان )
پلشت «» نجس
پند «» نصيحت
پندار «» خيال ، زعم
پنداري «» خيالي ، موهوم
پوزش «» عذر خواهي
پهل «» ( بر وزن جگر ) شك
پهليدن «» شك كردن
پيرامون «» اطراف ، حول ، محيط
پيرامونيان «» اصرافيان
پيشامد «» حادثه
پيشرفت «» ترقي
پيشگفتار «» مقدمه
پيشه «» كسب ، حرفه
پپيشين «» متقدم ، سابق
پيشينه «» سابقه
پيشينيان «» متقدمين
پيكره «» عكس ، فتوگراف
پيمان «» عهد ، ميثاق
پيوستگي  «» اتصال
پيوسته «» نظم ( آخشيج پراكنده )
چاپاك «» آنچه چاپ شود
چاپاكها «» مطبوعات
چاره داري «» تفويض اختيار
چامه «» شعر
چامه گو «» شاعر
چاپان «» لرزان از سرما
چاييدن «» از سرما نا آسوده شدن
چبود «» ماهيت
چخش «» مجادله ، جدال لفظي
چخيدن «» مجادله كردن
چرا «» چرنده
چرند «» سخن بي معني
چسان «» چگونه ، به چه صورت
چشم  داشت «» انتظار
چليپا «» صليب ، خاچ
خستوان «» معترف
خستوش «» اعتراف ، اقرار
خستويدن «» اعتراف كردن  ، اقرار كردن
خشنود «» راضي
خواب گزاري «» نعبير خواب
خواست «» قصد ، مقصود ، اراده
خواناك «» انچه خوانده شود
خوانشگاه «» قرائت خانه
خود «» حتي ( حرف تاكيد )
خودپسند «» متكبر
خودكامگي «» استبداد
خودكامه «» مستبد
خور آيان «» مشرق
خوي «» عادت
خيزاب «» موج
خيزش «» قيام
خيم «» خلق ، خصلت
 داراك «» مال ، دارايي
دارنده «» صاحب
داناك «» معلومات
دانسته «» معلوم
دانگيها «» حبوبات ، غلات
داور «» قاضي
داورزاد «» هيئت داوري
داورزيدن «» قضاوت كردن
داوري «» قضاوت
داونده «» مدعي
داويدن «» ادعا كردن
دد «» حيوان وحشي
در «» باب
درآمد «» دخل
درآمدن «» داخل شدن ، وارد شدن
در بايست «» لازم
در بايستن «» لازم بودن
در چيده «» مرتب
در خورد «» متناسب
در رفت «» خرج ( در برابر آمد )
در زمان «» فورا"
دريافتن «» درك كردن
دريغ «» مضايقه ، افسوس
دريوزه «» گدايي
دز «» قلعه
دژ «» ( dozh ) بدي
دژ آگاه «» وحشي
دستادست «» نقد
دستاويز «» مستمسك ، بهانه
دست كم «» حداقل
دستينه «» امضاء
دستينه نهادن «» امضاء كردن
دشنام «» فحش
دشوار «» مشكل
دغلكار «» متقلب
دلبسته «» علاقمند
دو سخني «» اختلاف نظر
دهبان «» كدخدا
ديگر كردن «» تغيير دادن
ديگر شدن «» تغيير يافتن
ديه «» ( dih ) ده ، روستا
راد «» سخي ، كريم
رادي «» سخاوت ، كرم
راستكار «» امين
راستي «» حقيقت
راستي پژوهي «» حقيقت جويي
راستي را «» در حقيقت ، حقيقتا"
راهبر «» مدير
راه نمودن «» راهنمايي كردن
راهي «» عازم
رخت «» لباس
رخداد «» واقعه ، حادثه
رده «» صف ، رديف
رده بستن «»صف بستن
رزم «»حمله ، هجوم
رزماد «»دسته رزمنده
رزميدن «»حمله كردن ، هجوم بردن
رسا «»بليغ
رساناد «»كميته تبليغات
رسد «»حصه ، سهم
رشگ «»حسد ، حسادت
رشگبر «» حسود
روان «» جار ، مجري
روان «» روح
روان گرداندن «» باجرا درآوردن
روانيدن «» روان گرداندن
روز بهانه «» عيدي
روزگار «» عهد ، عصر
روشن گردانيدن «» توضيح دادن ، واضح كردن
رويا «» (rooya) نبات ، داراي نيروي رويدن
روياها «» نباتات
رويه «» صورت ، ظاهر
رويه كاري «»ظاهر سازي
ره آورد «»سوغات
زاب «» صف
زابيدن «» انصاف
زبان دادن «» قول دادن
زبون «» ذليل ، خوار
زمستانگاه «» قشلاق
زمينه «» موضوع ، متن
زند «» شرح ، تفسير
زنديدن «» شرح دادن
زيان «» ضرر
زيانمند «» مضر ، آخشيج سودمند
زينهار «» امان ، پناه
ژرف «» zhurf عميق ، گود
ژرفا «» عمق
ژرف بيني «» تعمق ، غور
سات «» صفحه
سار «» پسوند جايي كه چيزي در آن فراوان باشد
سافه  «» راي
سافيدن «» راي دادن
سالوس «» رياكار
سامان «» نظم
سامانيان «» ناظم
سان «» حال ، چگونگي
سپاس «» شكر ، تشكر
سپاسمند «» متشكر
سپاهيگري «» نظام ، سربازي
سپنج «» عاريت
سپهر «» طبيعت
ستاره شماري «» منجمي
ستارشناسي «» علم هيات
سترسا «» sutarsa محسوس
سترسنده «» محسوس شده
سترگ «» sotorg جسيم ، هيكلي
سترون «» نازا ، عقيم
ستهيدن «» لجاجت كردن
ستيز «» لجبازي
ستيزا «» لجباز
ستيزه «» لج ، عناد
سختي كشي «» رياضت
سده «» قرن
سده هاي مياني «» قرون وسطي
سرانجام «» عاقبت ، بالاخره
سررشته داري «» حكومت
سرسخن «» عنوان ، تيتر
سرشت «» خميره
سرشتن «» خمير كردن ، تركيب كردن
سرگفتار «» عنوان ، تيتر
سرودن «» آواز خواندن
سزا «» جايز ، حق كسي
سزيدن «» جايز بودن
سكالاد «» sokalad شورا ، كنگره
سكالشگاه «» مجلس شورا ، پارلمان
سكاليدن «» مشورت كردن
سمرد  «» (samard) وهم ، خيال
سمرديدن «» خيال كردن‌ ، تخيل
سنجش «» مقايسه ، ملاحظه
سود جستن «» استفاده كردن
سودجويي «» استفاده
سوگند «» قسم
سهانيدن «» متاثر گردانيدن
سهش «» احساس
سهشها «» احساسات
سهيدن «» احساس كردن
شاوش «» شكايت
شاويدن «» شكايت كردن
شايا «» شايسته ، لايق
شكيبيدن  «» صبر كردن
شگفت «» عجب ، تعجب
شناخته  «» معروف
شورش «» انقلاب
شوند «» ( بر وزن بلند ) علت ، جهت
شهريگري «» تمدن
شيوا «» فصيح
شيوه «» طريقه ، سبك
غدغن «» تاكيد
فراهميدن «» اجنماع  كردن ، گردهم آيي
فرجاد «» وجدان
فرجام «» عاقبت
فرمايش «» امر
فرمودن «» امر كردن
فرودگان «» منزل
فرهش «» (furhesh) وحي
فرهنگ «» ادب
فرهيخت «» (furhix) تربيت
فرهيختار «» مربي
فرهيختن «» تربيت كردن
فرهيدن «» وحي كردن
فوكا «» جماد
فوكاها «» جمادات
فوكيدن «» جامد شدن
فهلان «» مشغول
فهلش «» شغل ، اشتغال
فهليدن «» مشغول شدن
پيروز «» موفق
پيروزي «» موفقيت
كاچال «» اثاث منزل
كاربستن «» اجرا كردن
كارواژه «» فعل ( اصطلاح دستوري )
كالبد «» جسم ، قالب
كانون «» مركز
كرانه «» ساحل ، حد
كرف «» (بر وزن برف ) ثواب
كشتگاه «»  مشهد
كشش «» جذبه ، جاذبه
كشنده «» قاتل
كفشگر «» كفاش ( ساختن كفاش از كفش فارسي از غلطهاي رسواي زبان فارسي است )
كمابيش «» تقريبا"
كم اندام «» ناقض العضو
كمي «» نقص
كمينه «» حداقل ، مينيمم
كناره جويي «» استعفا
كناره جستن «» استعفا دادن
كناك «» اعمال
كننده «» فاعل
كوتاه سخن «» خلاصه مطلب
كوتاه شده «» خلاصه شده
كوچيدن «» هجرت كردن ، مهاجرت
كوشندگان «» مجاهدين
كوي «» محله
كهراييدن «» ( kurahidan) نفي كردن
كهن «» قديمي
كيش «» مذهب
كيفر «» مجازات
گام «» قدم
گزينش «» انتخاب
گسارنده «» مصرف كننده
گساريدن «» مصرف كردن
گستاخ «» جسور
گشايش «» فرج ، فتح
گشودن «» افتتاح كردن
گفتار «» مقاله
گلكار «» بنا
گلكاري «» بنايي
گمارده «» مامور
گمارش «» ماموريت
گماشتن «» مامور كردن
گمان «» ظن
گواه «» شاهد
گواهي دادن «» شهادت دادن
گونه «» نوع ، قسم
گوهر «» ذات ، اصل
گويش «» لهجه
لابه «» التماس
لابيدن «» التماس كردن
لغزش «» خطا
ماده «» مونث
ماديگري «» ماترياليسم
مانانيدن «» تشبيه كردن
مانستن «» شبيه بودن
مانندگي «» شباهت
مايه «» سبب ، موجب
مرغوا «» به فال بد گرفتن
مروا «» چيزي را به فال نيك گرفتن
مژده «» خبر خوش
مستمند «» محتاج شديد
مويشگري «» روضه خواني ، مرثيه خواني ، سوگواري
مهنامه «» مجله
ميانجي «» واسطه ، شفيع
ميانجيگري «» وساطت ، شفاعت
ميزبان «» مهماندار

براي نمايش ادامه اين مطلب بايد عضو شويد !
نام کاربری :
رمز عبور :
تکرار رمز :
موبایل :
ایمیل :
نام اصلی :
کد امنیتی :
 
کد امنیتی
 
بارگزاری مجدد
اگر قبلا ثبت نام کرديد ميتوانيد از فرم زير وارد شويد و مطلب رو مشاهده نماييد !
ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • نظرسنجی
    برترین پادشاه تاریخ ایران زمین ؟
    آمار سایت
  • کل مطالب : 428
  • کل نظرات : 89
  • افراد آنلاین : 3
  • تعداد اعضا : 152
  • آی پی امروز : 21
  • آی پی دیروز : 97
  • بازدید امروز : 195
  • باردید دیروز : 257
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 2,599
  • بازدید ماه : 452
  • بازدید سال : 87,259
  • بازدید کلی : 2,472,753